آموزشگاه اختصاصی مدیریت کسب و کار مدیران برتر

ما در این وبلاگ قصد داریم بهترین مقالات در زمینه مدیریت کسب و کار را برای شما منتشر کنیم. همراه ما باشید

آموزشگاه اختصاصی مدیریت کسب و کار مدیران برتر

ما در این وبلاگ قصد داریم بهترین مقالات در زمینه مدیریت کسب و کار را برای شما منتشر کنیم. همراه ما باشید

آموزشگاه مدیریت، روش های مدیریت کسب و کار ، مدیریت کسب و کار، ام بی ای کسب و کار ، تفکر سیستمی در سازمان ، چطور کسب و کارمان را مدیریت کنیم؟ دکترای مدیریت کسب و کار چیست؟

بایگانی
  • ۰
  • ۰

مدیریت تولید نوعی فرآیند سازمانی به شمار می رود که در راستای سازمان دهی، برنامه ریزی، هدایت و نظارت بر کلیه مراحل چرخه تولید استفاده می گردد.

اصلی ترین هدف فرآیند تولید، ارائه خدمات و محصولات با کیفیت و با حداقل هزینه است.

 

تولید چیست؟

تولید بیانگر فرآیند ساخت محصولات یا روند ارائه خدمات است.

جالب است بدانید که به کسب و کار های تولید کننده محصولات و خدمات، تولید کننده اطلاق می شود. شرکت های تولید کننده با تلفیق مواد اولیه و ورودی های متعدد خروجی قابل استفاده ای را برای مصرف کنندگان به ارمغان می آورند.

تولید محصولات و خدمات حاصل چهارعامل اصلی اعم از نیروی کار، محیط، سرمایه و کارآفرینی است. صاحبان کسب و کار از طریق قرار دادن عوامل در کنار یکدیگر زمینه تولید محصولات و ارائه خدمات را مهیا می نمایند.

یکی از مهم ترین هدف های تولید، رشد اقتصادی و رفع نیاز های مصرف کنندگان است. بی شک با رشد اقتصادی، شرایط برای کسب سود بیشتر در خصوص تولید کنندگان و مصرف کنندگان کالا یا خدمات فراهم می گردد.

مؤثر ترین فرآیندی که می تواند اقتصاد را به بازدهی و سود بالا سوق دهد، مدیریت تولید است.

 

مدیریت تولید و عملیات چیست؟

مدیریت تولید بیانگر برنامه ریزی، هدایت، سازماندهی و کنترل فرآیند های مرتبط با تولید کالا و خدمات است. فرآیند مدیریتی تولید و عملیات با عناوین مختلفی نظیر سیستم مدیریت تولید شناخته می شود.

تولید محصولات و خدمات صرف نظر از ابعاد یک شرکت فرآیند بسیار پیچیده ای دارد. در این فرایند منابع، تجهیزات، منابع انسانی و متغیر های گوناگون با کمک یکدیگر مواد اولیه را به محصول مبدل می سازند.

اغلب فرآیند های تولید شامل فعالیت های فرعی می شوند. مدیریت تولید به سازمان ها در خصوص به اتمام رساندن فرایند تولید در برنامه زمانی مشخص و با کیفیت مطلوب کمک شایانی می کند.

شایان ذکر است که در راس امور مدیریت تولید، مدیر تولید قرار دارد. وظیفه اصلی مدیر تولید، حل مسائل تصمیم گیری مرتبط با فرآیند های تولید و دستیابی به اهداف سازمان است.

 

مدیر تولید به چه کسی اطلاق می شود؟

مدیر تولید یا مدیر واحد تولید، شخصی است که وظیفه مدیریت فنی، تخصیص منابع، تهیه برنامه زمان‌بندی، نظارت و کنترل فرآیندهای روزانه تولید محصولات یا خدمات را بر عهده دارد. برخی از مهم‌ترین وظایف مدیر تولید عبارت هستند از:

  • تهیه برنامه‌های تولید و تعیین استانداردهای کیفیت
  • نظارت برنامه زمانبندی تولید و اصلاح آن در صورت رخ دادن مشکل
  • مدیریت تیم تولید
  • کار با تامین کنندگان مواد اولیه و قطعات
  • اطمینان از رسیدن به اهداف مورد نظر و حداقل بودن هدررفت
  • نظارت بر روی روند آموزش و توسعه فردی کارکنان
  • تهیه گزارش برای مدیران ارشد و مشتریان

 

مهارت های مورد نیاز برای مدیر تولید

مدیر تولید، باید شخصی با دانش و مهارت‌های ذیل باشد:

  • رهبری و مدیریت
  • فرآیندهای تولید
  • دقیق و جزئی‌نگر
  • استفاده، تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات و ابزارها
  • نوآوری و پیش‌قدم بودن
  • روابط عمومی
  • تفکر و استدلال
  • سازمان‌دهی زمان و بار کاری
  • کار با نرم‌افزارهای عمومی

 

اهداف مدیریت تولید چیست ؟

کاهش قیمت تمام شده، توسعه محصولات جدید، باقی‌ماندن در رقابت، دستیابی به اهداف سازمانی، توسعه کسب و کار، افزایش شهرت برند، استفاده بهینه از منابع و بهبود عملکرد واحدهای دیگر، به عنوان اهداف اصلی مدیریت تولید شناخته می گردند.

در این بخش، به توضیح هر یک از این موارد می‌پردازیم.

 

کاهش قیمت تمام شده

اهمیت اصلی مدیریت تولید، قابلیت آن در به حداقل رساندن هزینه تولید است. سیستم مدیریتی مناسب، تمام فعالیت‌های مرتبط با ساخت محصول یا خدمت را به طور پیوسته زیر نظر می‌گیرد. سپس، با اطمینان از مناسب بودن بازدهی اجرای فعالیت‌ها، کمترین ورودی ممکن را به بیشترین خروجی ممکن تبدیل می نماید.

 

توسعه محصولات یا خدمات جدید

مدیریت تولید، نقش موثری در معرفی محصولات یا خدمات جدید به بازار دارد. این فرآیند باعث سهولت روند تحقیق و توسعه در یک سازمان می‌شود و امکان تولید محصولات جدید یا تولید محصولات قبلی با کیفیت بهتر را فراهم می‌کند.

نکته بسیار مهم در معرفی یا بهبود محصولات طی فرآیند مدیریت تولید، احتمال بالای موفقیت محصولات جدید در بازار و پذیرش آن‌ها توسط مصرف‌کنندگان است چراکه خروجی مدیریت مناسب تولید، یک محصول یا خدمت باکیفیت خواهد بود.

 

باقی ماندن در رقابت

مدیریت تولید، یک ابزار بسیار کارآمد برای باقی ماندن در بازار و مواجهه با رقبای سرسخت است.

تکنیک‌های مدیریتی، به تولیدکنندگان این توانایی را می‌دهند تا محصولات باکیفیت را در قیمت مناسب، تعداد مناسب و زمان مناسب به بازار عرضه کنند. این ویژگی، باعث جذب راحت‌تر مشتری‌های بزرگ و جلب رضایت تمام مشتری‌ها می‌شود.

 

دستیابی به اهداف شرکت

یکی از روش‌های تسهیل فرآیند دستیابی به اهداف یک شرکت، اجرای صحیح مدیریت تولید است.

در این فرآیند، ابتدا تحلیل مناسب بر روی نیازهای مصرف‌کننده صورت می‌گیرد. سپس، با کنترل مداوم فعالیت‌ها، محصولی مطابق با این نیازها تولید می‌شود. این رویکرد، برطرف کردن نیازهای مشتری با بازدهی عملیاتی بالا را به همراه دارد.

در نتیجه، فروش کلی افزایش می‌یابد و مسیر دستیابی به اهداف شرکت هموار می گردد.

 

توسعه کسب و کار

بهره‌وری بالا، زمینه توسعه کسب و کار را فراهم می‌کند.

مدیریت مناسب تولید در گذر زمان، کیفیت کلی محصول را بهبود می‌بخشد. با این وجود، قیمت تمام شده کاهش می‌یابد. این دو ویژگی در کنار یکدیگر، حاشیه سود بیشتر را به همراه دارند. هر چه سود شرکت بالاتر باشد، زمینه افزایش تولید محصول یا افزایش ارائه خدمات، توسعه شرکت و راه‌اندازی شعبه‌های بیشتر فراهم می‌شود.

 

شهرت برند

مدیریت تولید، به کسب رضایت مشتری کمک می‌کند. رضایت بیشتر، تصور مشتری از شرکت را بهبود می‌بخشد. این موضع، باعث شهرت برند و افزایش مشتریان بیشتر می‌شود.

استفاده بهینه از منابع

به‌کارگیری کامل منابع موجود، یکی از ضروریات هر سازمانی است. این مسئله، تاثیر قابل توجهی بر روی نرخ بازگشت سرمایه و دستیابی به سودآوری دارد.

مدیریت تولید، نحوه استفاده از تمام منابع موجود در سازمان را کنترل می‌کند تا هدررفت آن‌ها به حداقل میزان ممکن برسد. با بهینه کردن نحوه به‌کارگیری منابع از جمله مواد اولیه، تجهیزات و نیروی انسانی، رسیدن به اهداف مورد نظر ساده می‌شود.

 

بهبود عملکرد واحدهای دیگر

واحدهای بازاریابی، مالی و منابع انسانی، ارتباط بسیار نزدیکی با خروجی فرآیندهای مدیریت تولید دارند. هر چه کیفیت محصول تولیدی بیشتر باشد، فروش آن توسط واحد بازاریابی ساده‌تر می‌شود.

فروش بیشتر، منابع مالی مورد نیاز برای گرفتن وام، سرمایه‌گذاری برای توسعه شرکت و اختصاص بودجه جهت به‌روز کردن فرآیندها را در اختیار واحد مالی قرار می‌دهد. در نهایت، واحد منابع انسانی می‌تواند عملکرد و اختصاص کارکنان را به خوبی مدیریت کند.

در رابطه با مدیریت تولید و مفاهیم مرتبط با آن، فرادرس، یک فیلم آموزشی جامع و مفید را تهیه کرده است که می‌تواند در یادگیری این مبحث به شما کمک نماید.

 

وظایف مدیریت تولید

پیش‌بینی، انتخاب و طراحی محصول، انتخاب فرآیند تولید، تخمین ظرفیت مناسب تولید، برنامه‌ریزی تولید، کنترل تولید، کنترل کیفیت و هزینه، کنترل انبار، نگهداری ماشین‌آلات و تهیه برنامه زمانبندی، از مهم‌ترین وظایف مدیریت تولید هستند. در ادامه به توضیح هر یک از این وظایف می‌پردازیم.

 

پیش بینی

«پیش‌بینی» (Forecasting)، اطلاعات مورد نیاز برای اطمینان از کافی بودن منابع را فراهم می‌کند. توسعه و اجرای استراتژی‌های تولید در یک شرکت، معمولا با استفاده از روش‌های پیش‌بینی بازار انجام می‌شود. یکی از وظایف مدیران تولید، استفاده از این پیش‌بینی‌ها در فرآیندهای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی است. پیش‌بینی‌های بازار، معمولا برای سه افق زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت انجام می‌گیرند.

پیش‌بینی‌ها به سه نوع پیش‌بینی اقتصادی، فنی و تقاضا تقسیم می‌شوند. پیش‌بینی قضاوتی (کیفی)، پیش‌بینی سری زمانی (کمی) و پیش‌بینی ترکیبی (کمی)، سه مدل اصلی برای پیش‌بینی بازار هستند. به خاطر داشته باشید که پیش‌بینی‌های کوتاه مدت، دقت بیشتری نسبت به گزینه‌های دیگر دارند. با این وجود، تمام پیش‌بینی‌ها، دارای عدم قطعیت و مقداری خطا هستند.

نتایج حاصل از پیش‌بینی‌ها، اغلب در تهیه برنامه زمانبندی و برنامه‌ریزی مواد اولیه به کار برده می‌شوند. این نتایج، داده‌های ارزشمندی هستند که موفقیت محصول و شرکت را تحت تاثیر قرار می‌دهند. تصمیم‌های مدیران تولید و عملیات، بر اساس شرایط فعلی بازار و پیش‌بینی‌های صورت گرفته از روند بازار اتخاذ می‌شوند. ابزارهای پیش‌بینی، به شرکت‌ها این اجازه را می‌دهند تا به جای نشان دادن عکس‌العمل به بازار، به صورت فعال عمل کرده و اصطلاحا پیش‌دستی نمایند.

در رابطه با اجرای تحلیل‌ و پیش‌بینی با استفاده از سری‌های زمانی، فرادرس، یک فیلم جامع و کاربردی شامل 12 ساعت محتوای آموزشی را تهیه کرده است که می‌تواند در یادگیری این مبحث به شما کمک کند.

 

انتخاب و طراحی

شرکتی که به دنبال موفقیت و پیشرفت است، با ارائه محصولات یا خدمات ارزشمند و اقتصادی، بازار یا بخشی از آن را به دست می‌گیرد.

انتخاب محصول، تاثیر بسزایی بر روی برطرف کردن نیازهای بازار دارد. طراحی مناسب نیز با کسب رضایت مشتری، موفقیت شرکت را تضمین می‌کند. اجرای اصولی این دو فرآیند (انتخاب و طراحی محصول)، با توجه به پیش‌بینی بازار و توسط کارشناسان متبحر انجام می‌شود.

 

انتخاب فرآیند تولید

زمان مناسب برای برنامه‌ریزی فرآیند تولید، بسیار قبل‌تر از شروع واقعی این فرآیند است. پس از انتخاب و طراحی محصول، نوبت به انتخاب فرآیند تولید می‌رسد. این انتخاب، از مهم‌ترین وظایف مدیریت تولید به شمار می‌رود. تولید پروژه‌ای، سفارشی، دسته‌ای، انبوه و پیوسته از متداول‌ترین فرآیندهای تولید هستند.

از فعالیت‌های مرتبط با این وظیفه می‌توان به مواد زیر اشاره کرد:

  • انتخاب سیستم تولید مناسب
  • تخمین نیروی انسانی مورد نیاز برای فرآیند تولید و جذب آن‌ها
  • انتخاب تکنولوژی و تجهیزات مورد نیاز
  • تعیین میزان سرمایه مورد نیاز
  • انتخاب ماشین‌آلات و سیستم جابجایی مواد

 

تخمین ظرفیت مناسب برای تولید

انتخاب بهترین ظرفیت برای تولید محصول، نقش بسزایی را در مدیریت تولید بازی می‌کند. برای تعیین ظرفیت مناسب، باید میزان تقاضای بازار را تخمین زد و تغییرات احتمالی آن را پیش‌بینی کرد. اگر تخمین ظرفیت با خطای بالا همراه باشد، میزان تولید بسیار کم یا بسیار زیاد خواهد بود. این مسئله باعث ایجاد مشکل برای شرکت می‌شود.

نتایج حاصل از تحلیل نقطه سر به سر (BEP) و نقطه بی تفاوتی، از داده‌های حیاتی برای اجرای این مرحله هستند. تیم مدیریت تولید باید با یک طرح برنامه‌ریزی‌شده، آماده تولید کوتاه مدت و بلند مدت باشند.

در رابطه با مباحث اقتصاد مهندسی از جمله تحلیل‌های مورد نیاز برای تخمین ظرفیت تولید، فرادرس، یک فیلم آموزشی مفید و کاربردی را تهیه کرده است که می‌تواند در یادگیری این مبحث به شما کمک کند.

 

برنامه ریزی تولید

برنامه‌ریزی تولید، از وظایف عمده تیم مدیریت تولید محسوب می‌شود. در این فرآیند، کارشناسان باید راجع به مسیریابی و زمانبندی تولید تصمیم بگیرند. مسیریابی، انتخاب بهترین مسیر ممکن برای فرآیند تولید (بهترین ترتیب عملیاتی) است. در حالی که زمانبندی، برنامه‌ریزی زمانی کل فرآیند تولید (شروع تا پایان) را نمایش می‌دهد.

کنترل تولید

پس از برنامه‌ریزی و شروع تولید، نوبت به کنترل فرآیند تولید می‌رسد. میزان تولید باید همواره با برنامه مطابقت داده گردد. در صورت وجود هر گونه اختلافی بین اعداد واقعی و برنامه‌ریزی شده، باید تصمیمات لازم برای اصلاح عملیات‌ها و فرآیندها را اتخاذ کرد.

 

کنترل کیفیت و هزینه

کنترل کیفیت و هزینه، از وظایف موثر بر روی ارتقای شرکت است. مشتریان انتظار خرید محصولی با بهترین کیفیت ممکن در قیمت‌های مناسب یا حتی پایین را دارند. از این‌رو، مدیر تولید باید بر روی حفظ کیفیت محصول و کاهش هزینه تولید تمرکز کند. این کار، قیمت تمام شده برای مشتری را نیز کاهش می‌دهد.

در رابطه با کنترل مطابقت کیفیت محصول در فرآیند تولید، فرادرس یه آموزش جامع و کاربردی را تهیه کرده است.

 

کنترل موجودی

کنترل موجودی نیز از وظایف مدیریت تولید محسوب می‌شود. تیم تولید باید سطح موجودی‌ها را به صورت دوره‌ای مورد ارزیابی قرار دهند. انبار کردن بیش از حد یا کمبود موجودی، نشان دهنده مشکل است.

زیاد بودن موجودی مواد اولیه، باعث توقف سرمایه در گردش می‌شود و احتمال خراب شدن، هدر رفت یا گم شدن آن‌ها را افزایش می‌دهد. کم بودن موجودی، تاخیر در فرآیند تولید و اخلال در فرآیند تحویل را به همراه دارد.

 

نگهداری و تعمیر ماشین آلات

تیم مدیریت تولید، وظیفه اطمینان از نگهداری مناسب ماشین‌آلات و تجهیزات را بر عهده دارد. طراحی نحوه استقرار ماشین‌آلات و کارگاه‌ها نیز توسط کارشناسان تولید انجام می‌گیرد. تمام تجهیزات، قبل از استفاده در خط تولید باید مورد ارزیابی قرار گیرند. مدیر تولید، باید سیستمی را برای بازرسی، گریس‌کاری، شستشو، تعویض و تعمیر منظم ماشین‌آلات، تجهیزات و قطعات یدگی تهیه کند. این کار باعث جلوگیری از رخ دادن نقص‌های فنی و توقف تولید می‌شود.

 

زمانبندی تولید

هنگام اجرای فرآیندهای مختلف تولید و رفتن به مراحل بعدی، برنامه زمان‌بندی، اهمیت بالایی پیدا می‌کند. اختصاص مواد اولیه، نیروی کار (منابع) و فرآیندها برای تولید محصولات، با عنوان «زمانبندی تولید» (Production Scheduling) شناخته می‌شود. هدف از تهیه برنامه زمانبندی تولید، اجرای راحت، پیوسته و به صرفه فرآیندهای مختلف، با توجه به الزامات تولید و منابع در دسترس است.

دستیابی به بهترین خروجی ممکن، نیازمند مدیریت شفاف و قاطع به همراه استفاده از تکنیک‌های برنامه‌ریزی و زمان‌بندی است. نبودن این ابزارهای مدیریتی می‌تواند ساده‌ترین تجارت‌ها را نیز از رقابت خارج نماید.

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

در طی سال های متمادی کلیه کسب و کار های برتر سرمایه گذاری های چشمگیری بر روی هوشمندی کسب و کار و فناوری اطلاعات نظیر نرم افزار و سخت افزار انجام داده اند.

در عصر اطلاعات به فردی که دارای اطلاعات باشد، منصب قدرت اختصاص داده می شود. سازمان و شرکت هایی که از این نوع قدرت بهره مند باشند، در صنعت و حرفه خود در مقایسه با رقبا متمایز می گردند.

محیط پیرامونی سازمان ها و شرکت ها به سرعت در حال تغییر و تحول است. دریافت اطلاعات صحیح در موعد مناسب بر اساس و پایه موفقیت، ضامن بقا سازمان به شمار می رود. با این حال به طور دائم شکاف عمیقی بین اطلاعات مورد نیاز مدیران تجاری و انبوه داده هایی وجود دارد که در طول عملیات های روزمره شرکتی در بخش های مختلف آن گرد آوری می گردند.

 

هوشمندی کسب و کار چیست؟

اصطلاح هوشمندی کسب و کار از اواسط دهه 1998 میلادی رواج پیدا کرده است. این اصطلاح حاکی از تبدیل داده ها از شکل اولیه به چیزی دارد که تصمیمات تجاری بتوانند بر  طبق آن ها اتخاذ شوند.

عبارت هوشمندی کسب و کار به مثابه ی چتری است که سایر نظام های مرتبط با داده اعم از داده کاوی، انبار داده، پیش بینی، تحلیل آماری و پشتیبانی از تصمیم را به یکدیگر مرتبط می سازد.

به عبارتی دیگر هوشمندی کسب و کار حاکی از فرآیند بالا بردن سود دهی سازمان در بازار رقابتی دارد که با بهره گیری هوشمندانه از اطلاعات موجود در سازمان و در فرآیند تصمیم گیری تعریف شده است.

 

مزیت های بهره گیری از هوشمندی کسب و کار در سازمان

یکی از برترین مزیت های استفاده از هوشمندی کسب و کار در سازمان، قابلیت دسترسی بی واسطه به داده ها به وسیله ی تصمیم گیرندگان در کلیه سطوح سازمان است. در این گونه شرایط افراد قادر خواهند بود که با داده‌ها تعامل داشته باشند و آنها را تحلیل کنند و در نتیجه بتوانند کسب و کار را مدیریت نمایند، کارایی را بهبود بخشند، فرصتها را کشف کنند و کارشان را با بازدهی بالا انجام دهند.

در ساده‌ترین حالت هوشمندی کسب و کار اطلاعاتی راجع به وضع کنونی کسب و کار به مدیران تحویل میدهد. با استفاده از هوشمندی کسب‌وکار، اطلاعات در زمان مناسب و با انعطاف بیشتری در اختیار مدیران قرار داده می گردد.

در صورتی که یکی از شاخص‌های کسب و کار از قلم افتاده باشد یا خارج از برنامه‌ریزی باشد، هوشمندی کسب و کار به کاربران این امکان را می‌دهد که جزئیات را شکافته و بدلیل این اتفاق پی ببرند و تصمیمات مقتضی را برای جبران وضعیت موجود بگیرند.

 

راه‌های بکارگیری هوشمندی کسب و کار

در مرحله اول لازم است تا فرآیند دسترسی به اطلاعات تسهیل گرددبگونه‌ای که تصمیم گیرندگان در هر زمان و هر مکان بتوانند بدون نیاز به واسطه به اطلاعات مربوطه مراجعه کرده و انواع تحلیلهای موردنظر خود را انجام دهند. همچنین نمایش اطلاعات بایستی به گونه‌های باشد که امکان انجام بررسی از ابعاد مختلف وجود داشته باشد تا مدیران در صورت نیاز به راحتی تاثیر هریک از عوامل را مشاهده کرده و دلیل آسیب‌های سازمانی را جستجو و تحلیل کنند. از این‌رو هوشمندی کسب و کار میتواند تأثیرات بسزایی در کسب مزیت رقابتی در سازمانها داشته باشد.

جهت تسهیل در دسترسی به اطلاعات نیاز است که ابتدا به خودکارسازی و مکانیزه کردن فرایندهای سازمان و در نهایت به الکترونیکی کردن گردش مکاتبات و سرویس های خود بپردازید. برای دستیابی به هوشمندی در کسب و کار لازم است ابتدا فرایندها در سازمان شما شناسایی شود. این امر به تجربه و دانش بسیاری در زمینه مدیریت فرایندهای کسب و کار نیاز دارد.

 

تحلیل و بهبود فرایندهای سازمان با داشبوردهای مدیریتی فراگستر

پس از طی این مرحله نیاز به طراحی مدل فرایند و داده ها در سازمان وجود خواهد داشت. پس از پیاده‌سازی و اجرای فرایندهای سازمان یکی از راه‌هایی که همواره سبب افزایش کارایی و سودآوری سازمان می‌شود تحلیل و بهبود فرایندهای سازمان خواهد بود.

 

 

نرم افزارهای هوشمندی کسب و کار

جهت خودکارسازی کارها در سازمان خود ابتدا لازم است که از یک سیستم اتوماسیون اداری بهره بگیرید. این اولین قدم برای پیاده‌سازی هوشمندی کسب و کار و بهبود کارایی در سازمان شماست. قدم دوم جهت تکمیل فرایندهای سازمان استفاده از یکی از نرم‌افزارهای BPMS می‌باشد. پیاده‌سازی مدیریت فرایندها در سازمان مجموعه وظایفی که نیاز به اقدام دارند را لیست کرده و متناسب با اولویت، هرکدام را نظم می‌بخشد.

اتوماسیون اداری و BPMS دو روش مکمل برای رسیدن به هوشمندی در کسب و کار سازمان میباشند. از جمله معروفترین نرم‌افزارهای خودکارسازی و مدیریت فرایندها در سازمان میتوان به اتوماسیون اداری فراگستر ، بیزاجی و پروسس میکر اشاره کرد.

 

ابزار های هوشمندی کسب و کار

موسسه TDWI در گزارشی در سال 2008 به بررسی و مقایسه ابزارهای موجود در حوزه هوشمندی کسب و کار پرداخت. نتایج این تحقیق در زیر آورده شده است. در این نقطه نظر، طبقه‌بندی فناوری در یک چارچوب فرایندی برای تحقق راه حل مبتنی بر هوش مصنوعی ارائه شده است. بخشی که تحت عنوان ابزارهای BI مورد تمرکز قرار گرفته‌اند دارای ویژگی‌های وظیفه‌ای مشترک به شرح ذیل هستند.

 

  • گزارش‌گیری تولید  ((Production Reporting

این ماژول توسعه دهندگان سیستم را برای خلق گزارشاتی با ریزنمایی بالا و یا گزارشات پیچیده مدیریتی که نیاز به برنامه نویسی با SQL با برنامه نویسی مرتبط دارد، توانمند می کند.

 

  • گزارش‌گیری و پرس‌وجو کسب و کار (Business Query & Reporting):

این ماژول کاربران قدرتمند را برای خلق گزارشات متعامل، فرمت دار برای گروه کاری خود و یا واحدهای مربوطه بدون نیاز به کدنویسی، توانمند می سازد.

 

  • فرایند تحلیل آنلاین (OLAP):

کاربران را برای تحلیل داده در ابعاد و سطوح چندگانه به طرق متعامل و متنوع؛ توانمند میسازد .در این شرایط، کاربر می‌تواند با استفاده از Down Drill به ابعاد و سطوح مختلف داده با استفاده از ماوس دست یابد.

 

  • داشبورد ( Dashboard):

به کاربران امکان انتخاب و مشاهده شاخص‌های کسب و کار را بصورت گرافیک از چندین منبع اطلاعاتی را میدهد.

 

  • مصورسازی پیشرفته (Advanced Visualization):

این ماژول به کاربران امکان تحلیل حجم وسیعی از داده‌ها را به طور شهودی میدهد. این ابزار عموماً توسط تحلیل‌گران برای شناسایی روندهای پنهان بکار میرود.

 

  • یکپارچه سازی با مایکروسافت آفیس (Microsoft Office Integration):

این ماژول کاربران را به مشاهده آنلاین و زنده گزارشات هوش مصنوعی در نرم‌افزارهای مایکروسافت آفیس مانند ورد و اکسل، توانمند میسازد.

 

  • تحلیل پیشگویانه (Predictive Analytics):

این ماژول کاربران را برای اجرای الگوریتم‌های پیشرفته برای گزارش‌گیری از داده‌ها و پیشگویی آینده و یا بیان ارتباط و میزان همبستگی بین داده‌ها، توانمند میسازد.

 

  • جستجو هوشمندی کسب و کار (BI Search):

این ماژول از یک پارادایم جستجو برای کمک به کاربران BI برای تولید گزارشات دینامیک و پویا مرتبط، بهره می‌جوید.

 

نقش هوشمندی کسب و کار در رضایت مشتری

 فناوری محور بودن سیستم ارتباط با مشتری قادر است بصورت یک سرویس یا محصول جدید، یک ساختار جدید، یک فرایند تولید جدید، و یا یک سیستم جدید اداری باشد. یک عامل کلیدی موفقیت برای شرکتها میزان نوآوری آنها در استفاده از فناوری میباشد که مربوط به قابلیت هر شرکت در بکارگیری نوآوری ؛ معرفی فرآیندها ، محصولات و ایده های جدید در بازار و سازمان است. فعالیتهای نوآورانه بطورکلی برای موفقیت شرکتها با اهمیت هستند. درحالی که گرایش به فناوری گواه رابطه مثبت میان مزیت رقابتی و برتریهای فناوری محور بودن می باشد.

با توجه به بالا بودن ضریب مسیر رضایت مشتری نسبت به مشتری گرایی و بازاریابی توصیه میشود شرکت‌ها برنامه های خود را بیشتر در جهت ارائه نوآوری در خدمات خود مانند اضافه کردن گزینه هایی به نرم‌افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری، برنامه‌های تبلیغاتی جدید متمرکز نمایند. زیرا در سطح کیفیت برابر آنچه موجب رقابت میگردد نوآوری در محصول یا خدمت است.

با توجه به بالا بودن ضریب مسیر نوآوری و عملکرد سازمانی نسبت به ضریب مسیر بازاریابی و عملکرد سازمانی نشان میدهد که نوآوری بر عملکرد بیشتر از بازاریابی تاثیرگذار است. با توجه به تبلیغات گسترده سیستماتیک و رقابت تنگاتنگ در ارائه خدمات با کیفیت بالا، مشتریان را به سمت انتخاب بین آنها بر اساس نوآوری‌شان سوق میدهد. ارائه نوآوری، شرکت‌ها را با بازار بزرگی مواجه میکند که برآیند آنها بر عملکرد شرکت موثر است.

 

افزایش اثربخشی در سازمان

در جهت بهبود عملکرد و اثربخشی نیز باید توجه شود که شرکتها علاوه بر اینکه با مشتریان خود ارتباط دارند، با شرکای تجاری یا تامین کنندگان خود نیز در ارتباط هستند. مدیریت این ارتباطات از آن جهت مهم است که در صورت اخلال در آن، کل یک کسب و کار به چالش کشیده میشود. شرکای تجاری ممکن است تامین کنندگان کالا خدمات یا نمایندگان فروش و یا افراد و شرکت‌هایی باشند که سازمان برای فروش محصولات خود، به محصولات و خدمات آنها نیاز دارد.

بنابراین بسیار مهم است که این نوع از ارتباط مدیریت شده تا بیشترین اثربخشی و کارایی نصیب سازمان گردد. بنابراین توانمندسازی سازمان در ارتباطات تجاری خود به منظور افزایش اثربخشی و کارایی امری مهم جلوه می کند.

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

مهارت حل مسئله در شرکت به  توانایی افراد در مدیریت شرایط بحرانی و غیر منتظره در محل کار اشاره دارد. سازمان ها اغلب در جست و جوی افرادی هستند که  بتوانند چالش های پیچیده و غیرمنتظره در محل کار را شناسایی کنند و در راستای حل مناسب آن اقدام نمایید.

مهارت حل مسئله به عنوان یک  ویژگی شخصی فرد را برای انجام این کار امکان پذیر می سازد. مهارت حل مسئله ضمن کمک به شما در کسب و کار ها، زمینه را برای پیشرفت و توسعه فردی مهیا می کند و به مثابه ی یک راهگشا در زندگی عمل می نماید.

 

مهارت حل مسئله چیست؟

به فرآیند درک یک چالش و تلاش برای پیدا کردن راه حل های مؤثر برای آن حل مسئله اطلاق می شود. ممکن است تحت تاثیر نوع و پیچیدگی مسئله ضمن مهارت حل مسئله نیازمند بهره گیری از مهارت های مختلف اعم از تفکر انتقادی باشید.

مهارت حل مسئله به شخص کمک می کند تا منبع مشکلات را شناسایی نماید و راه حل مؤثری را برای آن پیدا کند. گرچه حل مسئله به عنوان یک مهارت شاخص و مجزا شناخته می گردد، اما این مهارت در کنار مهارت های دیگر فرد معنا پیدا می کند و کارایی خود را نشان می دهد.

مهارت های کلیدی الزامی برای حل مسئله شامل موارد ذیل است: 

  • خلاقیت
  • تحلیل و بررسی
  • تصمیم گیری
  • گوش دادن مداوم
  • تیم سازی
  • اعتماد و اطمینان
  • پؤوهش
  • برقراری ارتباط

 

مهارت حل مسئله در کلیه مشاغل یک امر ضروری محسوب می شود. به همین دلیل در خصوص حل مسئله در شرکت باید ضمن برخورداری از مهارت های بالا، شخص به مهارت  های فنی و کلیدی آن مسلط باشد.

شایان ذکر است که مهارت حل مسئله با تمرین در هر فردی تقویت می گردد. برای اینکه بتوانید به این تفکر برسید که فردی عالی در حل مسئله هستید و توانایی لازم برای ایده پردازی در پیدا کردن راه حل را دارید، بهتر است تست های شخصیت شناسی را انتخاب کنید.

 

مراحل حل مسئله

حل مسئله تنها با داشتن مهارت در این کار انجام نمی‌شود. برای حل مسئله باید مراحل زیر را انجام دهید.
 

مسئله را تعریف کنید

وضعیت را با دقت تجزیه و تحلیل کنید تا در مورد مشکل و جزئیات آن بیشتر بدانید. یک موقعیت و مشکل در سازمان، ممکن است حتی به مشکلات کوچک‌تری تقسیم شود. برای حل مشکلات باید آنها را ابتدا مشخص کنید و سپس به دنبال راه حل آن باشید. سعی کنید رفتار و پاسخ افرادی که مستقیم با مشکل در ارتباط هستند را پیش بینی نمایید.

زین پس، بر اساس مشاهدات اولیه خود، مراحل زیر را برای دقیق‌تر نشان دادن مشکل انجام دهید:

  • حقایق را از نظرات جدا کنید.
  • فرایندی را که باعث به وجود آمدن مشکل شده است را مشخص کنید.
  • سیاست‌ها و رویه‌های شرکت را تجزیه و تحلیل کنید.
  • به منظور جمع آوری اطلاعات بیشتر با اعضای تیم بیشتر باشید و با آنها بیشتر صحبت کنید.
  • مشکل را با اصطلاحات خاصی تعریف کنید.
  • تمام اطلاعات لازم برای حل مشکل را جمع آوری کنید.

در تعریف مشکل، تمرکز خود را بر روی خود مشکل قرار دهید و از پرداختن به راه حل‌های احتمالی در این مرحله خودداری کنید. به عنوان مثال، جمله “ما باید اسناد آموزشی را بازنویسی کنیم” بر راه حل تمرکز دارد تا مشکل. در عوض، گفتن “مدارک و اسناد آموزشی ناقص است” مشکل را تعریف می‌کند که باید برای آن به دنبال راه حل بود.

بسته به پیچیدگی مشکل، ممکن است بخواهید از ابزارهایی مانند نمودارهای جریان داده و نمودارهای علت و معلولی برای تعریف و علل اصلی آن استفاده نمایید.

 

راه حل‌ ها را مشخص کنید

برای رسیدن به تمام راه حل‌های موجود، طوفان فکری برگزار کنید. از همه کسانی که تحت تأثیر این مشکل هستند دعوت نمایید تا پیشنهادات خود را بیان کنند و همچنین، با کسانی که ممکن است تجربه بیشتری در مورد نوع چالش شما داشته باشند نیز مشورت کنید. همچنین می‌توانید از نظرسنجی‌ها و بحث‌های گروهی برای به دست آوردن تعداد ایده بیشتر، بهره ببرید.

هنگام بررسی گزینه‌ها و راه حل‌ها، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  • هر چیزی که می‌تواند روند رسیدن به راه حل را کُند کند را در نظر داشته باشید.
  • مطمئن شوید که ایده‌های به دست آمده، هدف و دورنمای یکسانی دارند و هدف آنها رفع چالش پیش رو است.
  • مطمئن شوید که همه‌ی افراد چه درگیر و چه غیر درگیر با چالش در روند پیدا کردن راه حل مشارکت می‌کنند.
  • بین گزینه‌ها و ایده‌های کوتاه مدت و بلند مدت تمایز قائل شوید.

تمام راه حل‌های پیشنهادی را بنویسید. برای هر مشکل باید حداقل پنج تا هشت عدد راه حل داشته باشید.

 

راه حل‌ها را ارزیابی کنید

 

هنگامی که لیستی از راه حل‌ها را به دست آوردید، وقت آن است که آنها را ارزیابی کنید. پیامدهای مثبت و منفی هر راه حل ، که در مرحله قبل تعریف شده بود را، ارزیابی کنید. تمام راه حل‌ها را از نظر منابع مورد نیاز برای اجرای آنها، از جمله زمان، داده، پرسنل و بودجه، تجزیه و تحلیل کنید.

 

راه حل را انتخاب کنید

پس از پایان فرایند ارزیابی، راه حلی را انتخاب کنید که به احتمال زیاد مشکل را حل خواهد کرد. در زمان انتخاب راه حل مشخص کنید که مورد انتخاب شده توسط شما، تا چه حد اهداف زیر را برآورده می‌کند:

  • این راه حل مشکل را بدون به وجود آوردن مشکلی دیگر حل خواهد کرد.
  • برای همه افراد درگیر قابل قبول است.
  • پیاده سازی آن آسان و شدنی است.
  • با سیاست‌ها و رویه‌های شرکت مطابقت دارد.

هنگام انتخاب راه حل، بسیار مهم است که اجرای آن را نیز در نظر داشته باشید. در مورد اجرای آن باید موارد زیر را در نظر داشته باشید:

  • افراد مسئول اجرای راه حل
  • نحوه اجرای راه حل توسط کارکنان
  • مدت زمان و منابع مورد نیاز

 

راه حل انتخاب شده را اجرا کنید

مرحله بعدی شامل اجرای راه حل انتخاب شده است که معمولاً شما را ملزم به انجام اقدامات زیر می‌کند:

  • برای اجرای راه حل انتخاب شده، برنامه‌ای عملیاتی تدوین نمایید
  • اهداف را تعیین کرده و آنها را به اهداف قابل اندازه گیری برای نظارت بر اجرا تفکیک کنید
  • زمان بندی اجرا را تعیین نمایید
  • برنامه را به همه افراد درگیر اعلام کنید
  • برای طول فرایند اجرای راه حل، کانال‌هایی برای ارائه بازخورد مشخص کنید

 

پیشرفت را زیر نظر داشته باشید و برای تغییرات احتمالی آماده باشید

در طول فرایند، پیشرفت کار را پیگیری کنید و آن را اندازه گیری کنید تا مطمئن شوید که راه حل شما به درستی کار می‌کند. داده‌ها و بازخورد دیگران را جمع آوری کنید تا مشخص کنید که آیا راه حل توانسته نیازهای آنها را برآورده کند یا خیر.

در صورت بروز هرگونه اتفاق غیر منتظره، ممکن است لازم باشد مراحل را اصلاح کنید. اگر احساس می‌کنید راه حل مطابق برنامه پیش نمی‌رود، ممکن است لازم باشد به راه حل‌های جایگزین خود بازگردید و یک برنامه جدید را به اجرا در بیاورید.

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

یکی از قوی ترین و مهم ترین استراتژی های کلیه کسب و کار ها، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) است.

مدیریت ارتباط با مشتری در خصوص بهینه سازی سود، درآمد و رضایت مشتریان کاربرد دارد.  این استراتژی برای رسیدن به اهداف سازمان کلیه فعالیت های کسب و کار را حول محور مشتری مد نظر قرار می دهد. در طی این روند برخی رفتار ها در کسب و کار ایجاد می گردد که رضایت مشتریان را در پی خواهد داشت.

 

مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) چیست؟

حروف اختصاری CRM حاصل کلمات ذیل است که با یک هدف مشخص کنار یکدیگر قرار گرفته اند.

واژه  C نشان از Customer دارد که در معنای مشتری و مصرف کننده نهایی با نقش حمایت کننده مورد استفاده قرار می گیرد.

کلمه R در معنی Relationship و روابط کاربرد دارد که بیانگر حفظ و جذب مشتریان وفادار و سودمند است و در نهایت واژه M در معنای Management و مدیریت است که حکایت از خلاقیت و رهبری فرآیند های مشتری مداری دارد.

این سه مفاهیم رابطه بین مشتری و سازمان را مورد بررسی قرار می دهد که توسط سیستم مشخص به روز می شوند و اطلاعات مهم مشتریان را به سازمان و مدیران کسب و کار ارائه می نمایند.

سازمان با بهره گیری ااز اطلاعات حاصل می تواند مشتریان جدید را شناسایی کند و از بین کلیه مشتریان قبلی و کنونی خود سود مند ترین آن ها را تشخیص، جذب، حفظ و پشتیبانی کند.

 

هدف های اساسی مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)

  • ارتقا میزان سود
  • افزایش درآمد  حاصل از فروش
  • افزایش میزان روابط با مشتریان
  • بهبود میزان رضایت مشتریان
  • صرفه جویی در هزینه های بازاریابی، اداری و فروش

هدف CRM مدیریت بر روابط سازمان و کسب و کار با مشتریان آن سازمان است که در این راستا برض بر آن است که مشتریان نه تنها به دلیل محصول متمایز با نیاز هایشان بلکه به موجب تعلق خاطر به روابط خود، با عرضه کنندگان و تولید کنندگان محصولات و کالا ها از یک سازمان اجناس خود را خریداری می کنند.

 

اصول مدیریت ارتباط با مشتری

هدف گذاری برای تک تک مشتریان

یکی از اصول CRM می باشد که مشتریان دارای انتخاب فراوانی هستند و هر مشتری خدمات و محصولات خاص خود را طلب می‌کند.

 

جذب مشتری

جذب و حفظ وفاداری مشتری از طریق ارتباط شخصی با آنها.

 

انتخاب مشتری بر اساس مفهوم ارزش طول حیات مشتری

در CRM این اصل بسیار مهم و مورد توجه است که مشتریان مختلف، ارزش های متفاوتی را برای سازمان خلق می کنند و باید سود آورترین آنها را حفظ و جذب کرد.

 

افزایش بهره وری با CRM:

مدیریت ارتباط با مشتری، یک فلسفه برای کسب و کار محسوب می شود که استراتژی، فرهنگ، فرآیند ها و تکنولوژی سازمان را تحت شعاع مشتریان قرار می دهد.

این فلسفه، باعث تاثیر گذاری روی تمامی بخش های سازمان می گردد و از طریق 4 روش زیر بهره وری را در نقاط تماس مشتریان با سازمان افزایش می دهد.

  • ارتباطات Communication
  • کارایی Efficiency
  • اثربخشی Effectiveness
  • تصمیم سازی Decision-Making

 

ضرورت CRM برای کسب و کار های کوچک و نوپا

امروزه سازمان ها و کسب و کار ها از نرم افزار CRM برای اتوماسیون فروش خود استفاده می کنند که این اتوماسیون، سازمان ها را قادر به تکمیل تمامی داده های تجارت برای فروش، مارکتینگ، پشتیبانی و غیره در یک بسته نرم افزاری می کند.

در طی این روند شرکای تجاری قادر به فراهم کردن ارتباط بدون شکاف با مشتریان هستند زیرا هر حرکت در سیستم گزارش داده می شود. در واقع مدیریت ارتباط با مشتری می تواند برای نیاز های هر گونه تجارت منحصر به فرد کوچکی برنامه ریزی شود تا به تحلیل مواردی مانند ذیل بپردازد.

  • مارکتینگ کسب و کار
  • فروش آسان
  • پیدا کردن نقاط سبقت از سایر رقبا
  • تغییرات برای سبقت گرفتن از رقبا
  • ارتباط مرکزی با بخش مدیریت
  • مدیریت رسانه اجتماعی

 

انواع مدیریت ارتباط با مشتری

CRM استراتژیک

 استراتژی کسب و کار سازمان را حول محور مشتری ها حفظ می کند و باعث جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان قبلی می شود.

 

CRM عملیاتی

عملیات و اتوماسیون خدمات ارائه شده به مشتریان را مدیریت می کند. خدماتی نظیر:

  • بازاریابی
  • فروش
  • ارائه خدمات پس از فروش

 

CRM تحلیلی

با استفاده از این فرآیند، داده های عملیاتی که از بازاریابی و ارتباط با مشتری حاصل شده است را به اطلاعات تبدیل می کند و به تصمیم گیری های سازمان کمک می نماید.

 

CRM تعاملی

تعامل بین سازمان و محیط پیرامون را می سنجد و کمک می کند که سازمان ارزش های بیشتری را برای سازمان خلق نماید. در واقع باعث شناسایی بازخورد های مثبت و منفی مشتریان می شود، درخواست ها را ثبت و رسیدگی می کند و در بردارنده اطلاعات مربوط به کانال های ارتباطی ذیل می باشد:

  • سیستم تلفنی
  • ایمیل
  • پیامک
  • پیام ها و گفتگو های مجازی

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

سرپرست فروش وظیفه دارد میان فرامین و مسئولیت های مدیر فروش و راندمان نیروی فروش یک توازن ایجاد کند و به شکل مستقیم بر راندمان نیرو های فروش رسیدگی و نظارت داشته باشند. به موجب توسعه وظایف مدیر فروش سعی داریم تا اطلاعات کامل و جامعی را ارائه دهیم.

 

وظایف اصلی سرپرست فروش

یکی از تکنیک های کلیدی سرپرست فروش، مهارت رهبری است. مهارت رهبری شامل بر دوش گرفتن وظایف دیگران، تعلیم، توانمند سازی، استخدام، ترغیب و اخراج می شود.

سرپرست فروش ملزم است تا با مشارکت مدیر فروش به مقصد های فروش دسترسی پیدا کند. این فرایند نیازمند اعمال و تصحیح راهبرد های فروش، رهنمون و انگیزه بخشی به تیم فروش است.

یکی دیگر از مهم ترین وطایف سرپرست فروش، مهارت های ارتباطی است. اگر فرد مسئول فروش در مهارت های ارتباطی ضعیف عمل کند، بی شک احتمال موفقیت کاهش پیدا می کند. 

مهارت های ارتباطی در جهت های مختلفی نظیر مسئولان فروش، ارتباط با کاربران، نمایندگان  و طرف های سوم فروش مؤثر واقع است.

همچنین علم فنی در راستای برخورداری از اطلاعات جامع از حیطه کاری یک امر الزامی به شمار می رود. فعالیت یک سرپرست فروش متشکل از حضور در رویداد ها، مطالعه موضوعات مرتبط، گروه سازی و ملحق شدن به گروه های کاری وابسته است.  

مسئولان فروش موظف هستند شرایط موجود را دنبال کنند. این قبیل مسئولان تخفیف های عرضه شده به کاربران خاص، داد و ستد ها، تحولات نرخ، تبلیغات و ... را مد نظر قرار می دهند.

 

مدیر فروش موفق کدام مقاصد را دنبال می کند؟

به طور کلی مسئولیت یک مدیر فروش موفق به دستیابی مقاصد مشخص شده فروش محدود نمی شود. بلکه به مثابه ی هر کسب و کار دیگر وظایف رئیس فروش تحت تاثیر فاکتور هایی نظیر نوع کالا ها، ابعاد موسسه، راهبرد های تجاری و متخصصان فروش ملزم به مدیریت قرار دارد.

  • هم جهت سازی مقاصد فروش با راهبرد جامع موسسه
  • انتخاب تارگت های فروش خاص و از قبل برنامه ریزی شده
  • انتخاب مقاصد فروش اکیپی و انفرادی جاه طلبانه در حین حال عاقلانه
  • ترجیح دادن فرآیند تعلیم تیم فروش و بالا بردن معلومات خود در حیطه فروش
  • بکارگیری از فناوری های به روز و نوین
  • پیگیری روال پیشرفت و نمایش بازخورد های مرتبط

واقع شدن در موقعیت مدیر فروش معمولا نیازمند کارکرد مطلوب و کاردانی بالا می باشد. در این صورت مشاغل در استخدام مدیر بایستی وقت زیادی را صرف کنند.

 

نقش و وظایف مدیر فروش موفق

  • کاربران اصلی خود را پیدا می کند و به ارتباط کاری با آنها می پردازند
  • بر تیم بزرگی از مسئولان فروش که اغلب حاوی یک ناحیه جغرافیایی وسیع می باشد رسیدگی و ریاست داشته باشد
  • بازار های تازه ایجاد شده و گرانبها را تشخیص دهد
  • آینده فروش را به صورت درست و صحیح پیش بینی می کند و دستور کار فروش را هماهنگ با تحولات پیاپی بازار تدارک مد نظر قرار می دهد.
  • در رویداد های عمده صنعت نظیر همایش ها و نمایشگاه های تجاری بایستی نقش نماینده تجاری را داشته باشد
  • سود موسسه را به بیشترین حد ممکن برساند
  • از دیگر وظایف مدیر فروش موفق می توان به این مورد اشاره کرد که رکورد باز را پیش گویی و پیشگیری کند
  • جهت حفظ و تداوم خلاقیت و رقابت در موسسه بایستی راهبرد های فروش را تمهید و تدارک نماید

 

عمده ترین مهارت های سرپرست فروش موفق

یک سرپرست فروش بایستی از مهارت های رهبری و ارتباطی خیلی خوبی برخوردار باشد. در این بخش می خواهیم به انواع مهارت های آن بپردازیم که عبارتند از:

 

علم مسئول فروش درخصوص موسسه

مسئول فروش بایستی با دورنمای موسسه و مزایای رقابتی موسسه آشنا باشد. یک مسئول بایستی با همه پروسه ها و امور سازمان آشنا باشد. من جمله معلوماتی که یک مسئول فروش بایستی در خصوص بنیاد یا موسسه داشته باشد در چارچوب جواب به سوالات زیر می باشد:

  • امروزه چه اموری به وسیله سازمان صورت گرفته و چه کالاهایی ساخته می شود؟
  • موقعیت کنونی بنیاد در قیاس با رقبا در بازار به چه شکل است؟
  • بنیاد حاوی چه نقاط قوت یا ضعف است؟
  • خدمت رسانی به چه کاربرانی به وسیله شرکت انجام می شود؟
  • موسسه چه مسئولیت ها و دورنماهایی دارد؟

 

علم مسئول فروش در خصوص صنعت

یک سرپرست فروش موفق بایستی آگاه باشد که امروزه بنیاد در دسته بندی کدام صنایع قرار می گیرد و امروزه بزرگترین رقیبان صنایع بنیاد چه موسسات و یا چه اشخاصی هستند، رقیبات هم رده موسسه به چه روشی به موقعیت کنونی خود رسیده اند و بنیاد چگونه می تواند موضوعاتی را رقیب های خود بیاموزد و موقعیت آنها را بدست آورد. صنایع غذایی، شیمیایی و… من جمله دسته بندی هایی هستند که جهت دسته بندی  صنایع بکار برده می شوند.

 

دانش مسئول فروش در خصوص محصول

سرپرست فروش موفق بایستی آگاه باشد که کالای موسسه با بکارگیری از چه متریال هایی ساخته شده و در قیاس با کالاهای رقبا در بازار من جمله معلوماتی می باشد که مسئول فروش در راضی نگه داشتن کاربران یاری می رساند.

شیوه قیمت گذاری، متریال تولید، پروسه تولید، نقاط قوت، گونه بسته بندی ، ویژگی هایی من جمله مزه کالا من جمله معلومات مدنظری هستند که بایستی مسئول فروش از آنها بهره مند باشد.

 

علم مسئول فروش در خصوص خدمات محصول

خدماتی که موسسه با کالا عرضه می‌نماید، شامل ضمانت کالا، تخفیف، قرعه کشی، شیوه عودت کالا به وسیله کاربر، زمان رسیدن کالا به دست کاربر بعد از سفارش، خدماتی که به کاربران ناخشنود کالا عرضه می شود و… من جمله معلوماتی هستند که  یک مسئول فروش بایستی در خصوص خدمات کالا بداند.

 

دانش مسئول فروش در خصوص مشتری

مسئول فروش با بکارگیری از بستر های دیجیتال و  بکارگیری از تکنولوژی روز دنیا می تواند خصوصیات رفتاری کاربران را تشخیص و مطلوب ترین زمان جهت سفارش گیری را باز شناسایی کند. افزون بر این با شناخت خصوصیات مشتری احتمال پیشنهاد خرید های زیادتر کاربر هن مهیا می گردد.

 

دانش مسئول فروش در خصوص فناوری ساخت کالا

یک سرپرست فروش بایستی علم کافی در خصوص فن آوری ساخت کالای موسسه را داشته باشد. آشنایی با فناوری ساخت کالا باعث می شود که به آسانی کاربران را راضی نموده که یکی از علل نرخ بالاتر کالای ما در قیاس با دیگر کالا های موجود در بازار بکارگیری از فناوری نوین در ساخت کالا باشد.

 

دانش مسئول فروش در خصوص رقبا

یک مسئول فروش بایستی به صورت مطلوبی رقبای بی واسطه و غیر مستقیم موسسه را بشناسد. رقیبان بی واسطه معمولا به رقیبانی گفته می شود که به درستی کالای موسسه را در بسته بندی ، نرخ و نوع تسهیم در بازار عرضه می نماید. رقبای غیر مستقیم به رقیبانی گفته می شود که کالا های آن ها مصارفی مشابه با کالای موسسه دارد. برای مثال اختلاف قیمت میان نوشابه و دوغ باعث می شود که کاربران کالایی را که دارای نرخ مطلوب تری است را انتخاب کنند.

مسئول فروش بایستی به صورت مطلوبی بداند که امروزه سهم کاربران موسسه به چه میزان است؟ چنانچه کاربران دیگر از موسسه خرید نکنند چه موسسه دیگری را برای خرید برمی گزینند؟ چه عللی برای خرید کاربران از موسسه در عوض رقیبان وجود دارد؟ رقیبان امروزه چه موقعیتی دارند و

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

مدیریت صنعتی

معرفی مدیریت صنعتی

یکی از رشته های تحصیلی دانشگاهی در خصوص آموزش مهارت های اداره واحد های صنعتی به دانش پژوهان، مدیریت صنعتی است.

عنوان رشته مدیریت صنعتی بیانگر  آن است که این رشته به مدیریت امور مختلف در صنعت متمرکز است. بدین ترتیب ضرورت دارد طیف گسترده ای از دانش، مهارت های ضروری برای طراحی و بهبود فرآیند ها، مدیریت افراد و امور مرتبط به صنایع گوناگون را شامل شود.

اصطلاح مدیریت در معنای توانایی کار به وسیله افراد و منابع سازمانی کاربرد دارد. لذا کار و وظیفه یک مدیر در اصل بررسی کل سازمان، هدایت افراد و منابع آن در راستای دستیای به اهداف و آرمان های سازمانی است.

مدیران تحت تاثیر برقراری ارتباط مداوم با افراد مختلف و بخش های منابع سازمانی، نیازمند طیف گسترده ای از مهارت ها هستند.

عدم استفاده از فارغ التحصیلان مدیریت صنعتی در واحد های صنعتی جزء عوامل عدم موفقیت صنایع محسوب می شود. ضرورت دارد مدیران صنایع مدیریت تولید و مدیریت منابع انسانی را به طور همزمان انجام دهند.

لذا بهره گیری از مدیران صنایع مجرب در واحد های صنعتی امری ضروری است. این قبیل مدیران با استفاده از دانش، مهارت، مشارکت و انگیزه نیروی انسانی واحد صنعتی مد نظر را ارتقا می بخشند.

مدیریت صنعتی شامل سه بعد اصلی اعم از بعد فنی- تکنیکی، مالی، رفتاری- اجتماعی می شود.

بعد فنی- تکنیکی در دروس تحقیق در عملیات و کنترل پروژه مطرح می گردد. بعد مالی در در هایی نظیر حسابداری بیان می شود و بعد رفتاری- اجتماعی در دروس مدیریت منابع انسانی، رفتار سازمانی و تئوری های مدیریت ارائه می گردد.

جالب است بدانید که رشته مدیریت صنعتی شباهت بسیار زیادی به رشته مدیریت بازرگانی دارد.

 

وجه تمایز مدیریت صنعتی و مدیریت صنایع

میان دو رشته مدیریت صنعتی و رشته مهندسی صنایع شباهت های بسیاری وجود دارد. با این حال رشته مدیریت صنعتی به مبحث های انسانی، روابط بین افراد و نحوه هدایت افراد در خصوص دستیابی به بهره وری بالا در صنعت تمرکز دارد.

اما تاکید اصلی رشته مهندسی صنایع بر مسائل کمی و تولیدی و بهینه‌سازی آن‌ها است. به عبارت دیگر در رشته مدیریت بیش از هر منبع دیگری به منابع انسانی سازمان توجه می گردد.

علاوه بر این در رشته مهندسی صنایع دانشجویان بیشتر به مطالعه بعد فنی و تکنیکی صنایع می‌پردازند.  اما رشته مدیریت صنعتی به دو بعد مالی و رفتاری صنایع تاکید بیشتری دارد.

رشته مهندسی صنایع و مدیریت صنعتی، مشترکاتی فراوان دارند، زیرا دروس مدیریت در هر دو رشته از اهمیتی بسیار برخوردار است، اما آنچه که باعث تمایز 2 رشته از یکدیگر می‌شود، آن است که رشته مدیریت صنعتی بیشتر به مدیریت نیروی انسانی می‌پردازد، اما رشته مهندسی صنایع به مدیریت فنی توجه دارد. به طور مثال در یک کارخانه روش تولید یک محصول و بررسی جزئیات آن بر عهده مهندس صنایع قرار دارد و اداره نیروی کارخانه مورد نظر و ارتباط واحد صنعتی فوق با محیط اطرافش بر عهده مدیریت صنعتی است.

 

کارشناسی مدیریت صنعتی

دوره کارشناسی مدیریت صنعتی یکی از دوره‌های تحصیلی آموزش عالی است. هدف از تشکیل این دوره آموزش نیروی انسانی متخصص مورد نیاز کارخانه ها، موسسه‌ها و شرکت‌های دولتی و خصوصی است.

از منظر آکادمیک نیز هدف، آشنایی دانشجویان با کاربرد روشه‌ای علمی در مدیریت است. دوره کارشناسی بر نظریه‌های مدیریت، اصول و مجموعه‌ی مهارت‌ها تمرکز می‌کند و دانشجویان را برای پذیرش نقش‌های اجرایی در محیط‌های صنعتی آماده می‌کند.

دانشجویان درباره‌ی فرایندهای اساسی تولید، راهبردهای مدیریت کارکنان و تدارکات که در صنایع گوناگون کاربرد دارند، یاد می گیرند.

دوره‌ی 4  ساله ی کارشناسی همچنین شامل ریاضیات، آمار و علوم رایانه است. ‌برنامه‌ی درسی این رشته مانند بسیاری دیگر از رشته‌های مرتبط با کسب‌وکار است اما به‌طور ویژه بر تولید و اجرا تمرکز دارد

 

دروس اصلی و تخصصی گرایش مدیریت صنعتی‌

  • مدیریت مالی
  • سیستم‌های خرید و انبارداری و توزیع
  • روانشناسی صنعتی
  • کنترل کیفیت آماری
  • حسابداری صنعتی
  • فنون تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم
  • تحقیق در عملیات
  • مدیریت کارخانه
  • بررسی اقتصادی طرح‌های صنعتی
  • حفاظت صنعتی
  • روابط صنعتی
  • بازاریابی و مدیریت بازار
  • کنترل پروژه
  • طرح ریزی نگهداری و تعمیرات
  • کارسنجی و روش سنجی
  • بازاریابی بین الملل
  • بهره وری
  • مدیریت پروژه

منبع 

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژی یک روند مستمر از شکل گیری استراتژی، اجرا استراتژی، ارزیابی استراتژی و کنترل آن است. اکثر سازمان ها با هدف دستیابی به مزیت های رقابتی و حفظ این مزایا از مدیریت استراتژیک بهره می گیرند.

کسب و کار های مختلف نیازمند استراتژی هستند. مدیریت استراتژیک یک روند مدیریتی اصولی به شمار می رود که برای بررسی احتمالات مختلف اعم از فرصت ها و تهدید ها و آمادگی برای آن ها است.

کلمه استراتژی در معنای تدوین یک برنامه برای رسیدن به یک هدف کاربرد دارد و برنامه ریزی اولین عملکرد مدیریتی است که اساس کسب و کار را شکل می دهد.

بدین ترتیب مدیریت استراتژی هنر و علم فرمول بندی استراتژی، اجرا استراتژی، ارزیابی عملکرد ها و تصمیم هایی است که در دستیابی به اهداف غایی سازمان کمک شایانی می نماید.

 

وجه تمایز مدیریت استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک

کاربرد عبارت مدیریت استراتژیک به فضای آموزشی و دانشگاهی اختصاص دارد.  در حالی که در اغلب موارد برنامه ریزی استراتژیک در دنیای کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرد.

شایان ذکر است که دو عبارت "مدیریت استراتژیک" و " برنامه ریزی استراتژیک" با یکدیگر هم معنی هستند و تنها کاربرد آن ها متفاوت است.

 

نقش مدیریت استراتژی در سازمان های مختلف

مدیریت استراتژیک به موجب فراهم آوری زمینه برای رشد برای سازمان و شرکت های ومختلف سودمند واقع است. با استفاده از مدیریت استراتژیک امکان تبدیل نقاط قوت و فرصت ها به سرمایه مهیا می شود.

 

حفظ مزیت های رقابتی

سازمان‌ها با استفاده از مزایای رقابتی، جایگاه بهتری نسبت به رقبای خود پیدا می کند و آن را حفظ می‌ کنند.

شرکتی که مزایای رقابتی دارد، نسبت به سایر شرکت‌ها در صنعت مورد نظر، عملکرد مالی بسیار بهتری خواهد داشت.

شاید بعضی از شرکت‌ ها، بدون برنامه ریزی استراتژیک، به مزایای رقابتی دست پیدا کنند اما برای بیشتر شرکت‌ها لازم است که برنامه ریزی استراتژیک داشته باشند. البته تضمینی وجود ندارد که شرکت‌ها با استفاده از برنامه ریزی استراتژیک، حتما به سود رقابتی دست پیدا کنند اما این روند مستمر برای شرکتی که می‌خواهد بقاء خود را حفظ کند ضروری است.

 

فراهم آوری چشم انداز وسیع

سازمان‌ها برای ایجاد مزایای رقابتی، فقط به امور مالی، بازاریابی یا عملکردهای اجرایی اکتفا نمی‌کنند این است که مدیران هر قسمت، مسائل را فقط از زاویه دید خودشان می‌بینند، که دید بسیار محدودی برای کل سازمان است و نمی‌توان به آن بسنده کرد.

فقط مدیرانی که قادر به دیدن تصویر کلی شرکت و پیرامون آن هستند (مانند مدیرعامل یا برنامه ریزهای استراتژیک) می‌توانند تصمیم‌هایی بگیرند که مزایای رقابتی داشته باشد.

 

ساده سازی فرآیند همکاری

اکثر شرکت‌ها، مدیران میانی در قسمت‌های عملیاتی را در روند فرمول بندی برنامه‌ی استراتژیک شریک می‌کنند.

مدیران میانی افرادی هستند که استراتژی‌های تعیین شده در برنامه را اجرا می‌کنند و اگر در برنامه ریزی نقش نداشته باشند، تعهدی نسبت به حمایت از این برنامه نیز نخواهند داشت.

برنامه ریزی استراتژیک برای رسیدن به مزایای رقابتی و تلفیق تمام قسمت‌های عملیاتی شرکت به واسطه‌ی تسهیل ارتباط میان مدیران در تمامی سطوح به کار می‌رود.

 

مزیت های مدیریت استراتژیک

  1. تقویت عملکرد سازمان
  2. ارتباط بهتر میان مدیران در سطوح متفاوت
  3. تعیین استراتژی مناسب برای رسیدن به اهداف
  4. تعریف بینش، ماموریت و اهداف آینده‌ی شرکت
  5. کنشگراتر بودن سازمانی که برنامه ریزی استراتژیک دارد
  6. تقویت تعهد مدیر نسبت به دست یافتن به اهداف شرکت
  7. افزایش هماهنگی میان فعالیت‌ها و تخصیص کارآمدتر منابع
  8. کاهش مقاومت نسبت به تغییر با مطلع کردن کارمندان از تغییرات و پیامدهای آنها
  9. افزایش آگاهی نسبت به محیط های داخلی و خارجی، و شناسایی دقیق مزایای رقابتی
  10. موفق‌تر بودن شرکت‌هایی که از استراتژی مدیریت استفاده می‌کنند نسبت به سایر شرکت‌ها

 

محدودیت های مدیریت استراتژیک

  1. برخورداری از فرآیند پیچیده
  2. هزینه‌ها‌ی زیادی ایجاد می‌کند
  3. صد در صد ضامن موفقیت نیست
  4. زمان طولانی و نیروی متخصص انسانی را نیاز دارد
  5. در مورد اهداف و ماموریت ها تصمیم گیری ها ساده نیست
  6. مدیران علاقه، اعتماد و آشنایی به برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک ندارند
  7. به جامع ترین اطلاعات و به موقع به رویداد های محیطی کلان و تحولات دسترسی ندارد
  8. بحران هایی که ممکن است از تغییر شرایط به طور ناگهانی به وجود بیاد، قادر به حل کردن نیست

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

ما در این مقاله قصد داریم چیستی و ابعاد مختلف برنامه ریزی تولید را شرح دهیم و به تفصیل اهداف، تاریخچه و مدل های برنامه ریزی تولید بپردازیم. 

 

برنامه ریزی تولید چیست؟

برنامه ریزی تولید حاکی از فرآیند تصمیم گیری درباره منابع مصرفی سازمان دارد. در واقع دربردارنده ی منابعی می شود که سازمان در راستای انجام عملیات های آینده به آن ها نیازمند است. همچنین تخصیص این قبیل منابع مصرفی در جهت تولید محصول مد نظر در تعداد مورد نیاز، تعیین کمیت ها و با حداقل هزینه شکل می گیرد.

هدف اصلی برنامه ریزی تولید ارائه برنامه های تولیدی و مدلسازی در خصوص یک کارخانه طبق محدودیت های تقاضا، بودجه، انبار و ... است.

دروس برنامه ریزی تولید و سیستم های مدیریت تولید شامل مباحثی هستند که دانش پژوه را با اهمیت و روند تصمیم گیری درباره منبع هایی که سازمان برای عملیات تولید آینده به آن نیاز دارد، اشنا می کند.

روش های تولید شامل گستره ی متمایزی می شود. از سری روش های متداول تولید می توان به تولید دسته ای، تولید مداوم، تولید تک محصولی و تولید انبوه اشاره کرد.

جالب است بدانید که برنامه ریزی تولید قادر است با کنترل تولید و برنامه ریزی منابع سازمانی تلفیق گردد. در حقیقت برنامه ریزی تولید نوعی پیش بینی آینده تولید است.

برنامه ریزی تولید در تسهیل روند فراهم آوری مواد مورد نیاز تولید، تولید بهینه و کارآمد نقش بسزایی دارد.

 

اصطلاحات کاربردی در برنامه ریزی تولید

  • تصمیم گیری: حاکی از انتخاب یک راه از میان راه های گوناگون دارد
  • افق برنامه ریزی تولید به مجموعه ای از پریود ها که کل زمان برنامه ریزی را شکل می دهند، اطلاق می شود
  • پریود برنامه ریزی تولید نشان از کوچک ترین واحد برنامه ریزی دارد

 

مدل های مختلف برنامه ریزی تولید

مدل برنامه ریزی تولید ایستا (قطعی)

در مدل برنامه ریزی تولید ایستا فرض را بر این اساس قرار می دهیم که آینده قطعی است و هیچ گونه تغییری در تقاضا ایجاد نخواهد شد. لذا مطابق یک تقاضای ثابت برای آینده برنامه ریزی می کنیم.

 

ورودی های مدل برنامه ریزی ایستا

  • منابع در دسترس
  • ظرفیت انبار
  • موجودی انبار
  • هزینه های نیروی انسانی
  • خرید مواد اولیه
  • هزینه ماشین آلات
  • محدودیت سرمایه
  • زمان تولید

 

خروجی های مدل برنامه ریزی ایستا

  • نیروی انسانی مورد نیاز
  • میزان اضافه کاری
  • میزان تولید هر محصول تولیدی
  • روش تولید
  • حجم تولید
  • قیمت هر محصول

 

مدل برنامه ریزی تولید پویا (دینامیک)

روش برنامه ریزی پویا انعطاف ‌پذیری بالایی دارد و می‌توان از آن برای حل مسائل متنوعی استفاده کرد.

از این مسائل می‌توان به مسیریابی، صرف کمترین هزینه در جابه‌جایی بین دو شهر، برنامه‌ریزی موجودی، کنترل بهینه و… اشاره کرد.

هدف اصلی در برنامه ریزی پویا محاسبه یک تابع هزینه در هر حالت است. وقتی نقشه این تابع هزینه به دست آید ، قانون کنترل بهینه را می‌توان از یک حالت به حالت دیگر که هزینه را کمینه می‌کند به دست آورد.

بنابراین، با استفاده از برنامه ریزی پویا « حل مسئله کنترل بهینه » به « یافتن تابع هزینه رو به جلو » تبدیل می شود.

این کار را می‌توان با حل رو به عقب از حالت مطلوب تا به همه مقادیر اولیه ممکن انجام داد. وقتی این تابع هزینه رو به جلو را یافتیم، قانون کنترل بهینه به یافتن مسیری می ‌انجامد که تابع هزینه را از وضعیت فعلی به یک وضعیت آینده کمینه می‌کند.

روش برنامه ریزی پویا یک الگوریتم بسیار عمومی است و می‌توان آن را به مسائل بهینه ‌سازی اعمال کرد که در آن‌ ها هزینه رو به جلو و هزینه جا به‌ جایی از یک حالت به حالت دیگر، جمع شونده است.

از آن جا که در این روش برنامه ریزی آینده احتمالی است و تقاضا ممکن است تغییر کند، متناسب با شرایط برنامه تولید نیز تغییر می کند.

 

فرآیند تصمیم گیری

۱. شناخت و تعیین مساله

۲ . تعیین و تشخیص راه حل های ممکن

۳ . انتخاب معیار برای سنجش راه حل ها

۴ . تعیین نتایج حاصل از هر راه حل به کمک معیار

۵ . ارزیابی راه حل ها با توجه به نتایج آن ها

۶. اخذ تصمیم: انتخاب راه حل بهینه

 

برنامه ریزی تولید؛ از گذشته تا کنون

منشأ برنامه ریزی تولید به قرن نوزدهم میلادی باز می گردد.

روش ها و ابزارهای نوین برنامه ریزی تولید از اواخر قرن این قرن توسعه یافتند.

به این صورت که تحت یک سیستم مدیریت علمی ، کار مربوط به هر شخص و هر دستگاه به شکل یک نقشه از پیش ترسیم شده بود.

در اوایل قرن بیستم، شرکت هایی مانند کارخانجات نساجی و راه آهن، به دنبال یافتن راه چاره ای برای هماهنگ کردن فرایندهای چندگانه خود بودند.

در سال 1986 «رابرت ساموئل کپلان» ، استاد برجسته ی توسعه ی رهبری در دانشکده بازرگانی هاروارد، به این مساله پی برد که “دسترسی به اطلاعات برای برنامه ریزی و کنترل داخلی، امری ضروری می باشد.

 فرانک هرمان، کارخانه دار بزرگ قرن بیستم، در ادامه شرایطی را توضیح می دهد که روش های جدید برای برنامه ریزی و کنترل داخلی تحول یافته است: « اولین کارخانه ها بسیار ساده و نسبتاً کوچک بودند.

آنها تعداد کمی از محصولات را در دسته های بزرگ تولید می کردند.

 

اهداف برنامه ریزی تولید

  • استفاده بهینه از منابع تولید
  • رضایت مشتریان
  • کمک به مدیران برای تصمیم گیری بهتر
  • کاهش هزینه های تولید و نگهداری
  • کاهش هزینه های تولید ناشی از تولید در وقت عادی
  • کاهش هزینه های تولیدی ناشی از قرارداد های جنبی
  • کاهش هزینه های تولیدی ناشی از اضافه کاری
  • ایجاد و حفظ یک بانک اطلاعاتی جامع

 

انواع روش تولید

الف) خط تولید یا تولید پیوسته

در این روش تولید، ماشین آلات تشکیل یک زنجیره ی به هم پیوسته را داده وجریان محصول از حالت ماده اولیه تا محصول نهایی به صورت پیوسته روی آنها ادامه دارد.

معمولاًدر این صنایع حجم محصولات نیم ساخته در بین ماشین آلات بسیار کم است.

تنوع محصولات این صنایع محدود بوده و حجم تولید هر محصول بسیار زیاد است.

در این روش، هزینه های اولیه تولید بسیار بالا ولی هزینه های جاری کم است.

ماشین آلات مورد استفاده تخصصی و سرعت تولید زیاد است.

 

خواسته های مشتری

خواسته های مشتری تقریباً در مشخصات محصول در نظر گرفته نمی شود و مشتری اجبار به قبول محصول با مشخصات تعیین شده توسط کارخانه را دارد.

کارخانجات پتروشیمی، پالایشگاه ها ، صنایع تولید فلزات و صنایع شیمیایی بزرگ، همچنین نیرو گاه های تولید انرژی الکتریکی نمونه هایی از صنایع تولید پیوسته هستند.

پیوستگی در زمان تولید در این نوع صنایع الزامی است و عملاً هر بار توقف تولید مستلزم برنامه ریزی، هزینه و نیروی انسانی بالا برای راه اندازی مجدد می باشد.

بدین سبب این نوع کارخانجات معمولاً به صورت بیست و چهار ساعته و در تمام روز های سال، عملیات تولیدی را ادامه می دهند.

در این نوع سیستم های تولیدی معمولاً یک نوع یا انواع محدودی از مواد اولیه از یک سری ماشین آلات، به طور زنجیره ای عبور نموده،

و پس از ایجاد تغییراتی در مواد اولیه که اغلب شامل تغییرات شرایط شیمیایی و فیزیکی می باشد، به یک یا چند محصول محدود تبدیل می شوند.

 

ویژگی های سیستم های پیوسته:

  • درسیتم های پیوسته اگر یک دستگاه خراب شود تولید متوقف می شود.
  • معمولاً بصورت بیست و چهار ساعته کار میکنند.
  • تشابه دستگاه ها در خط تولید وجود ندارند و دستگاه ها تخصصی می باشند.
  • نیاز به اپراتور ماهر ندارد.

 

ب) تولید کارگاهی

به تولید یک تا تعداد محدودی از محصولات طراحی شده بر اساس مشخصات درخواستی مشتری که در طول مدت زمان از پیش تعیین شده و با هزینه ی از پیش مشخص شده، تولید می شود، در اصطلاح تولید کارگاهی می گویند.

مشخصه اصلی این نوع سیستم، حجم کم تولید و تنوع بالای محصولات است.

سیستم تولید کارگاهی شامل ماشین های چند منظوره ای است که در بخش های مختلف به کار گرفته می شود.

برای انجام هر پروژه به شرایط تکنولوژیکی منحصر به فرد و خاصی احتیاج داریم، تنظیمات ماشین برای هر پروژه متفاوت با دیگری است و دنباله و روند خاصی برای انجام هر پروژه تعیین می شود.

در این نوع روش تولید ، محصولات با تنوع زیاد ولی با حجم بسیار پایین تولید می شود ، احتیاج به ماشین آلات و تجهیزات چند منظوره است، و همچنین نیاز به کارگران بسیار ماهر برای انجام قسمت های مختلف پروژه تولید می باشد ، انبارهای بزرگ و مواد اولیه زیادی مورد نیاز است.

در این سیستم ، برنامه ریزی مفصل و با جزئیات تولید هر محصول ضروری می باشد و در نهایت ، در این نوع سیستم تولید امکان استفاده از روش های ابتکاری و خلاقانه برای تنوع بخشی به محصولات وجود دارد.

 

ویژگی های تولید کارگاهی:

  • تنوع محصولات زیاد است.
  • سرعت تولید نسبت به تولید پیوسته کمتر است.
  • ماشین آلات برخلاف تولید پیوسته عمومی هستند.
  • هزینه های اولیه کمتر و هزینه های جاری زیاد است.

 

د) تولید دسته ای

فرآیند تولید دسته ای حد فاصل بین تولید کارگاهی و تولید پیوسته است و تولید به طور عمده انبار می شود(make to stock).

از جمله فرایند های تولید دسته ای می توان به نوشابه سازی ، دارو سازی ، کنسرو سازی ، تولید لوازم خانگی و … اشاره کرد.

اندازه ی دسته در تولید دسته ای تابعی از هزینه ی آماده سازی و هزینه ی نگه داری است.

ویژگی های تولید دسته ای:

  • مسیر تولید کوتاه است.
  • کارخانه و ماشین آلات انعطاف پذیر می باشند.
  • امکان تنظیم سریع ماشین آلات برای تغییر مسیر تولید به منظور ساخت کالای جدید وجود دارد.
  • زمان و هزینه تولید به صورت دسته ای نسبت به زمان و هزینه تولید کارگاهی و پیوسته کمتر می باشد.

 

 ه) تکنولوژی گروهی یا تولید سلولی:

اوایل دهه ۱۹۲۰ مشاهده گردید که استفاده از بخش های تولیدی محصول محور برای تولید محصولات استاندارد در شرکت های تولیدی منجر به کاهش حمل و نقل می گردد.

این موضوع را می توان به عنوان نقطه شروع تکنولوژی گروهی Group Technology (GT) در نظر گرفت.

در این سیستم تولیدی، قطعات طبقه بندی شده و قطعات با مشخصات مشابه در یک گروه و با استفاده از فرآیندهای استاندارد ساخته می شوند.

در نتیجه ” کارخانه های متمرکز” کوچک به صورت واحد های عملیاتی مستقل در درون تسهیلات بزرگ ساخته می شوند.

به طور کلی تر تکنولوژی گروهی را می‌توان به عنوان یک تئوری از مدیریت بر اساس این اصل که « کارهای مشابه را باید به طور مشابه و باهم انجام داد. » در نظر گرفت.

 

کنترل تولید

در حوزه مورد توجه ما “کارها” شامل طراحی محصول، برنامه‌ریزی فرآیند، ساخت، مونتاژ، و کنترل تولید می‌ باشد.

با این حال در یک مفهوم کلی تر تکنولوژی گروهی ممکن است در مورد همه فعالیت‌ها ، که شامل کارکرد های اجرایی هستند نیز به کار گرفته شود.

اصول تکنولوژی گروهی تقسیم واحد تولیدی به گروه های کوچک یا سلول‌هایی از ماشین ها می‌باشد.

عبارت تولید سلولی اغلب مواقع در این جهت در نظر گرفته می‌شود.

هر یک از این سلول‌ها به یک خانواده خاص یا مجموعه‌ای از یک نوع قطعات اختصاص می‌یابد.

بطور نمونه یک سلول یک گروه کوچک از ماشین‌ها می‌باشد که می‌تواند یک مرکز ماشین کاری، همراه با وسایل نظارتی و بازرسی، انبار قطعات و ابزار آلات، یک ربات برای جابجایی قطعات، و سخت افزار کنترلی مربوطه باشد.

ایده ی تکنولوژی گروهی را همچنین می‌توان برای ایجاد گروه های بزرگتر، برای مثال یک بخش، که متشکل از چندین سلول می باشد و یا انواع مختلفی از ماشین ‌های دارای اپراتور، به کار گرفت.

 

چیدمان مبتنی بر محصول

در صورتی که حجم تولید بسیار بالا باشد خطوط تولید با یک نوع کالا در نظر گرفته می‌شوند، در صورتیکه حجم های تولیدی بسیار اندک بوده و تنوع تولید زیاد باشد یک چیدمان کارکردی (کارگاهی) در نظر گرفته می‌شود، و در حالت مابین این حالت‌ها که تنوع با حد متوسط و حجم متوسط مورد نظر است، پیکربندی گروهی مناسبترین مورد است.

تکنولوژی گروهی یا همان تولید سلولی بهبودهای قابل توجهی ایجاد کرده و ایده ی آن را می‌توان در همه محیط های تولیدی مورد استفاده قرار داد:

   برای مهندسان تولید، تکنولوژی گروهی یا تولید سلولی را می‌توان به عنوان یک مدل وظیفه ای برای به دست آوردن امتیازاتی از سیستم های خط تولید در محیط‌هایی که تاکنون چیدمان‌ های کارگاهی در آنها حکم فرما بوده است، نگریست.

شکل دادن گروه هایی از ماشین آلات، با هدف « چیدمان مبتنی بر محصول در هر گروه (برای یک خانواده از قطعات) » می‌باشد.

هر زمان که امکان داشته باشد قطعات جدید طوری طراحی می‌شوند که سازگار با فرآیندها و ابزارهای مورد استفاده برای خانواده‌ های قطعات موجود باشند.

 

نقشه های فرآیندیِ استاندارد

به این طریق تجربه تولید به ساد‌گی حاصل می‌گردد و نقشه های فرآیندیِ استاندارد و تجهیز ابزارآلات را می‌توان برای این مجموعه قطعات محدود به سادگی توسعه داد.

 برای مهندسان طراحی، ایده‌ی تکنولوژی گروهی می‌تواند به معنای استاندارد سازی محصولات و نقشه های فرآیندی باشد.

در صورتی که نیاز به تولید یک قطعه جدید باشد ، در ابتدا طرح مورد نظر را برای یک قطعه مشابه موجود جستجو می کنند.

در صورتی که  قطعه ای موجود و برای کار مورد نظر ما بسنده و کافی باشد، که دیگر نیازی به طراحی یک قطعه جدید نخواهد بود،

و در صورتیکه یک قطعه جدید واقعا مورد نیاز باشد، می‌توان یک طرح جدید را به سادگی و با تکیه بر تصمیمات و مستندات قبلی که برای قطعات مشابه ایجاد شده‌اند، طراحی و ایجاد کرد.

از این رو طرح حاصله با فرآیندهای تولیدی در جریان مطابقت کرده و زمان تهیه قطعه ی مورد نظر کاهش می ‌یابد، و مهندسان طراحی از تمرکز بر طراحی بهینه فارغ می‌گردند.

ویژگی های تولید سلولی

  • تلفیقی از تولید پیوسته و کارگاهی است.
  • حجم تولید متوسط است.
  • تنوع محصولات نه خیلی زیاد و نه خیلی کم است.
  • هزینه های اولیه چندان بالا نیست ولی هزینه های جاری نسبتا زیاد است.

 

د) تولید پروژه ای

            ساخت یک مدرسه، دانشگاه، بیمارستان یا اجرای یک طرح راه آهن شهری، مثال هایی از انواع تولید پروژه ای هستند که توسط سازمان ها اجرا می شوند.

روش های اجرایی یا فرآیند های پروژه ای حداکثر میزان دخالت مشتری (کارفرما) را در کاری که اجرا می شود، در نظر می گیرند.

در حقیقت در اغلب موارد، طرح موردن ظر توسط مشتری ارائه می شود و سازمان اجرایی کار تولید و ساخت را بر اساس طرح ارائه شده توسط  مشتری انجام می دهد.

در عین حال سازمان های اجرا کننده ی پروژه ها تنوع و انعطاف پذیری زیادی را در کار هایی که انجام می دهند دارند.

پروژه ها در محل های مختلف و متنوعی انجام می گیرند.

 

منبع

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

وظایف مدیر تولید

مدیریت تولید حاکی از فرآیند برنامه ریزی، کنترل، سازماندهی و هدایت فعالیت های در حال انجام یک سازمان در راستای تولید منابع ورودی به فرآورده دارد. ما در این مقاله قصد داریم وظایف مدیر تولید و نقش مدیر تولید در افزایش کسب و کار را شرح دهیم.

 

مدیریت تولید فرآیندی درون سازمانی به شمار می رود که وظیفه ی برنامه ریزی، پیش بینی و بازاریابی در بخش فروش و خدمات را بر عهده دارد. یک مدیر تولید باید درباره تحلیل بازار و ویژگی های محصول مسئولیت پذیر باشد.

جالب است بدانید که کلیه فرآیند های سازمان  به گونه ای با مدیر تولید در ارتباط است. در واقع مدیر تولید مسئول نظم داخلی و خارجی سازمان است و مسئولیت کلیه استراتژی های تولید در خصوص کاهش هزینه های اولیه سازمان را بر عهده دارد. 

یک مدیر تولید با هدف کاهش هزینه های اولیه و عرضه کیفیت مطلوب تر به صورت پیوسته در حال انجام تحقیق و بررسی است. علاوه بر این، ملزم است تا به سرعت خود را با تغییرات بازار وفق دهد و از دنیای رقابتی تجارت باز نماند.

 

وظایف مدیر تولید

پیش بینی کالا و خدمات

یکی از مهم ترین وظیفه های مدیر تولید، ارتباط پذیری با بازار، انجام پیش بینی های لازم و پاسخ دهی به نیاز های مشتری است. از آنجایی که پیش بینی کالا و خدمات تحت تاثیر مهیا شدن زمینه برای رشد و باقی شرکت در طولانی مدت به پیش بینی های دقیق مدیریت تولید بستگی دارد، بسیار حائز اهمیت است.

بخش مدیریت  تولید به وسیله انجام روش های کیفی پیش بینی، خواسته مشتریان، میزان نیاز مشتریان و میزان فروش محصول را بهه صورت دقیق پیش بینی می کند. زین پس منابع ضروری برای کالا و خدمات را در نظر می گیرد.

این پیش بینی باید به گونه دقیق صورت گیرد که حتی اگر نیاز بود مدیر تولید به توسعه محصول اقدام کند و قادر باشد با ایجاد یک خط تولید جدید نیاز مشتریان در آینده را نیز پاسخگو باشد.

دنیای تجارت همیشه به طور نرمال به کار خود ادامه نمی دهد مدیران تولید باید از به مدیریت ریسک تسلط کافی داشته باشد تا بتواند بحران را پیش بینی کند و راه حل های اساسی برای آن ارائه دهد.

بازارهای کنونی به سرعت تغییر می کنند و نیازهای افراد به دلیل گسترش دانش و اطلاعات و وسایل ارتباطی به میزان زیادی مشابه یکدیگر شده است. با این شرایط ما دیگر نمیتوانیم کالایی را در حد بازار منطقه ای تولید کنیم بلکه باید نیاز قشر انبوهی از انسانها را درنظر بگیریم و در این شرایط است که کار مدیریت تولید سازمان مورد توجه قرار می گیرد و نشان میدهد که این واحد در بازار کسب و کار چقدر میتواند موفق باشد.

 

برنامه ریزی فرآیند تولید

  • تولید ایده نو

واحد مدیریت تولید باید بخشی رو برای تولید ایده های نو اختصاص دهد تا بتواند با توجه به تغییرات بازار سریعترین عملکرد را داشته باشد و یا اینکه در بازار رقابتی به عنوان پیشگام حرکت کند

 

  • امکان پذیری

بررسی امکان پذیری ایده ها و همچنین استراتژی های سازمان از جمله دیگر وظایف مدیریت تولید می باشد. زیرا اگر قرار باشد امکان پذیری صورت نگیرد احتمال شکست به میزان بسیار زیادی بالا میرود.

 

  • طراحی فرآیند تولید

واحد مدیریت تولید باید بتوند تا میتواند فرآیند تولید را کاهش داده و با اینکار می تواند حتی هزینه های تولید را پایین بیاورد. هرچه پیچیدگی تولید کاهش یابد زمان تولید نیز افزایش خواهد یافت و به این شکل میتوان در مدت زمان کمتری به تعداد بیشتری کالا و به سودآوری بیشتری دست پیدا کنیم.

 

  • طراحی کالا

تولید کالایی که مطابق با میل و نیاز مشتری باشد برای بدست آوردن بازار بسیار حائز اهمیت است. سازمان باید بتواند کالایی را تولید کند که خواسته های مشتریان را برطرف کند. از طرفی کالا باید به گونه ای باشد که استفاده از آن از پیچیدگی بالایی برخوردار نباشد و مخاطب را سردرگم نکند. کالا باید طوری طراحی شود که مخاطب بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کرده و به بهترین شکل ممکن از آن استفاده نماید.

 

  • تخصیص منابع

باید با توجه به حجم تولیدی که در سازمان انجام میشود. به هر بخش منابع آن تخصیص داده شود. تخصیص منابع یکی از مهمترین عوامل می باشد، تا بتوانید با توجه به منابع موجود مخصوصا در شرایط بحرانی حداکثر سودآوری و تولید را داشته باشید.

 

  • مرحله بازاریابی محصول

بخش اعظم این کار مربوط به وظایف مدیریت بازاریابی و فروش می باشد. که مدیریت تولید به عنوان همکار با این واحد همکاری می کند.

 

انتخاب روش مناسب

انتخاب روش مناسب تولید از تصمیمات استراتژیک مدیریت تولید می باشد که می تواند شامل موارد زیر باشد .

 

  • تولید پیوسته

در این روش واحد تولیدی براساس نوع محصول خود سازماندهی می شوند. در این تولید محصولات به صورت پیوسته و خطی تولید و به مشتریان ارائه می شود.

 

  • تولید فرآیندی

که واحدهای تولیدی بر اساس نوع فرآیند ساماندهی می شوند. یعنی تمام واحدهایی که عملیات فناورانه آنها مشابه است در یک جا جمع شده و یک واحد تولیدی را تشکیل می دهند.

 

  • تولید گروهی

که از ترکیب تولید پیوسته و تولید فرآیندی تشکیل شده است. در این روش هزینه تغییر ماشین آلات را نداریم ، سرعت کار افزایش یافته ، اما هزینه اولیه نیز افزایش می یابد.

 

  • تولید پروژه ای

که در این روش بر اساس سفارش خط تولید شروع به تولید یک محصول خاص می کند. این روش در سطح بزرگ انجام شده و ما اطلاعاتی از نیاز مشتریان نداریم و کلیه کارهای تولید محصول پس از سفارش صورت می پذیرد .مدیریت تولید برای بهبود خدمات رسانی و اطلاع از وضعیت بازار و مشتریان و پیش بینی آینده محصول و بازار می توانند از سیستم مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) بهره برند.

 

ارتباط مدیریت تولید با سایر بخش ها

  • واحد تدارکات

واحد تدارکات باید کلیه منابع موجود را در اختیار واحد تولید قرار دهد. بنابراین مدیریت تولید باید به طور پیوسته گزارشات تولید خود را در اختیار واحد تدارکات قرار دهد تا منابع لازم برای آن تخصیص داده شود.

 

  • واحد اداری و کارگزینی

واحد کارگزینی جهت تامین نیروی انسانی واحدهای سازمان از جمله واحد تولیدی فعالیت دارد. به همین منظور ارتباط مدیریت تولید و واحد کارگزینی جهت تامین نیروی انسانی الزامی است.

 

  • واحد مالی

واحد مالی، برنامه ریزی مالی سازمان و هزینه های سازمان را مورد بررسی قرار می دهد. مدیریت تولید همواره برای بررسی و درخواست منابع مالی جهت تولید کالا و ارائه خدمات به مشتریان باید با این واحد در ارتباط باشد.

 

  • واحد فروش

ارتباط مستقیم مدیریت تولید با واحد فروش منجر به آن خواهد شد که نیاز مشتریان به سرعت تشخیص داده شود و کالای مورد نیاز آنان در سریعترین شکل ممکن به مرحله تولید برسد. با این کار سازمان سهم بیشتری از بازار را در اختیار خواهد گرفت.

 

منبع 

  • عباس جعفری
  • ۰
  • ۰

مدیریت بازرگانی

سیستم اداری در جست و جوی ارائه کلیه روش های کاربردی برای انجام عملیات با توجه به روش مدیریت و چشم اندازی مدیریتی می باشد. بنابراین یکی از مهم ترین علوم مرتبط با زندگی مردم، علم مدیریت تجارت یا بازرگانی است.

 

مدیریت بازرگانی چیست؟

به مجموعه ای از رویه های متوالی و سازمان یافته که در راستای کنترل عملیات و فعالیت های حیاتی در سازمان ها به اجرا در می آید، مدیریت بازرگانی اطلاق می شود.

مدیریت بازرگانی شامل مجموعه ای از فرآیند های سازماندهی، جهت دهی، کنترل، برنامه ریزی و علم مدیریت تجارت است.

یکی از الزامات ضروری برای افرادی که در عرصه مدیریت مشغول اشتغال هستند، برخورداری از دانش گسترده ای درباره علوم مرتبط با اقتصاد در حوزه ی حسابداری، بازاریابی و توانایی کنترل عملیات است.

 

مدیریت بازرگانی؛ از گذشته تا کنون

در قرن شانزدهم میلادی فردی به نام توماس مور انگلیسی ثابت کرد که فرآیند مدیریت وظایف در سازمان ها می تواند روند افزایش یا کاهش کارایی سازمان را در طول انجام کار تحت تاثیر قرار دهد. از نظر توماس مدیریت تجارت با کار بد زمینه را برای برخی شکست ها در سازمان مهیا می کند.

علاوه بر این، وجود راهبرد  های کنترل، برنامه ریزی و سازماندهی بر کلیه منبع هایی که در سازمان ها در چارچوب سیاست های خاص اداری تعبیه شده است و زمینه ساز دستیابی به اهداف از قبل برنامه ریزی شده می گردد، حائز اهمیت است.

توماس نشان داد که وظیفه اصلی سازمان های مدیریتی در دو بخش بازاریابی و نوآوری نمایندگی می گردد. ممکن است سازمان از منظر سازمانی دارای یک مدیر باشد. در چنین شرایطی اکثر اختیارات سازمان بر عهده ی وی قرار دارد و می تواند در همان سازمان مدیران تجاری متعددی با نقش های یکپارچه حضور داشته باشند.

در واقع ممکن است تعداد مدیران یک سازمان تجاری فراتر از صد ها نفر باشد.

 

رهبری و مدیریت بازرگانی

اگر می خواهید بدانید که  مدیریت تجارت چیست؟ و مدیریت کسب و کار چگونه است ، باید در سمت رهبری بایستید و تأثیر آن را در محیط عملکردی در سازمان روشن کنید.

مدیر کسب و کار باید بتواند بهترین کادرهای واجد شرایط را برای خدمت به منافع عمومی جذب کند تا به این صورت بهترین پاسخ را دریافت کند.

مدیریت تجارت در خصوص دستیابی به اهداف اصلی سازمان و ایجاد انگیزه برای کارکنان مجرب و دستیابی به بهترین ها کاربرد دارد. این به افزایش بهره وری سازمان کمک شایانی می کند و کارکنان را قادر می سازد تا برای رقابت در بازار سهام موجود از مشتریان بالقوه آماده گردند.

شایان ذکر است که ادارات تجاری به دنبال کاهش هزینه های تولید ، کاهش اتلاف پول در سازمان و پاسخگویی مسئولین هستند تا به این وسیله به اهداف خود در کلیه زمینه های شرکت برسند.

 

 

منبع

  • عباس جعفری